English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6853 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
colornig power U قدرت رنگ امیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
merges U در هم امیزی
merge U در هم امیزی
syncrasy U هم امیزی
confluence U هم امیزی
confluences U هم امیزی
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
sociability U مردم امیزی
pigmentation U رنگ امیزی
coloration U رنگ امیزی
coloring U رنگ امیزی
colouring U رنگ امیزی
colouration U رنگ امیزی
oppressiveness U ستم امیزی
polychromy U رنگ امیزی
miraculousness U اعجاز امیزی
sententiousness U نصیحت امیزی
riskiness U مخاطره امیزی
to blend colours U زنگ امیزی کردن
fret U رنگ امیزی کردن
flicker fusion frequency U بسامد در هم امیزی سوسوها
manhelper U دستک رنگ امیزی
frets U رنگ امیزی کردن
pallet knife U ماله رنگ امیزی
offensiveness U اهانت امیزی بدی
instructiveness U تعلیم امیزی بودن
manhelper U چوب رنگ امیزی
lay in U رنگ امیزی کردن
limn U رنگ امیزی کردن
color codig U رنگ امیزی با علامت
binaural fusion U در هم امیزی شنود دو گوش
binocular fusion U در هم امیزی دید دو چشمی
bovarism U در هم امیزی خیال و واقعیت
boot topping U رنگ امیزی خط ابخور
bepaint U رنگ امیزی کردن
color wheel U گردونه رنگ امیزی
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
bring off U به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
piquancy U گوشه داری طعنه امیزی
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
ham U بطور اغراق امیزی عمل کردن
hyperbolize U بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
garnishing U رنگ امیزی کردن برای استتار
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
by the holy poker U سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
palettes U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palette U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
chiaroscuro U نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
fuchsin U رنگ قرمز مایل به ابی که برای رنگ امیزی پشم وابریشم وچرم بکا رمیرود
fuchsine U رنگ قرمز مایل به ابی که برای رنگ امیزی پشم وابریشم وچرم بکا رمیرود
posses U قدرت
posse U قدرت
might U قدرت
forces U قدرت
tension U قدرت
force U قدرت
energy U قدرت
godown U قدرت
tensions U قدرت
strength U قدرت
strengths U قدرت
strong arm U قدرت
nerves U قدرت
potency U قدرت
energies U قدرت
zing U قدرت
inauthoritative U بی قدرت
vigour U قدرت
commanding U با قدرت
nerve U قدرت
strong-arm U قدرت
forcing U قدرت
powered U قدرت
vim U قدرت
abilities U قدرت
ability U قدرت
power U قدرت
power takeoff U قدرت
authority U قدرت
vigor U قدرت
vis U قدرت
powers U قدرت
strenght U قدرت
will power <idiom> U قدرت
capability U قدرت
sovereignty U قدرت
powering U قدرت
fasces U قدرت مجازات
effective power U قدرت موثر
explosive force U قدرت انفجار
explosive energy U قدرت انفجار
emissive power U قدرت صدور
engine power U قدرت موتور
engine performance U قدرت موتور
imperium U قدرت مطلقه
fire power U قدرت اتش
economic power U قدرت اقتصادی
conveying capacity U قدرت انتقال
combat power U قدرت رزمی
cogency U قدرت عقیده
circuit breaking capacity U قدرت قطع
bond strength U قدرت پیوند
benumb U بی قدرت کردن
bearing capacity U قدرت تحمل
basicity U قدرت بازی
authority symbol U نماد قدرت
authority figure U مظهر قدرت
countervailing power U قدرت همسنگ
economic potential U قدرت اقتصادی
driving power U قدرت محرکه
dielectric strength U قدرت دی الکتریک
dielectric power U قدرت دی الکتریکی
diagonal power U قدرت قطری
detection range U قدرت اکتشافی
detectability U قدرت اشکارسازی
destructivity U قدرت تخریب
deglutition U قدرت بلع
damping power U قدرت میرایی
cutting capacity U قدرت برش
high power transistor U ترانزیستور قدرت
cutting power U قدرت برش
seapower U قدرت دریایی
prepotency U قدرت کامل
prepotence U قدرت کامل
power transmission U انتقال قدرت
power test U ازمون قدرت
power supplay U منبع قدرت
power structure U ساخت قدرت
power stroke U مرحله قدرت
power source U منبع قدرت
power outege U قطع قدرت
power loss U گمگشتگی قدرت
power loss U تلف قدرت
power function U تابع قدرت
power factor U ضریب قدرت
power distribution U پخش قدرت
social power U قدرت اجتماعی
useful power U قدرت مفید
sea power U قدرت بحری
scepter U قدرت یا اقتدارسلطنتی
scattering power U قدرت پراکندگی
saber rattling U قدرت نمایی
source of power U منبع قدرت
retentivity U قدرت نگهداری
resolving power U قدرت تفکیک
refractive power U قدرت شکست
strenght U قدرت شدت
receptivity U قدرت پذیرش
rating plate U پلاک قدرت
puissance U توان قدرت
super power U ابر قدرت
the finger of god U قدرت خدا
power dissipation U اتلاف قدرت
power consumption U مصرف قدرت
will-power U قدرت اراده
reflecting power U قدرت انعکاس
high power transformer U ترانسفورماتور قدرت
high power microscope U میکروسکوپ پر قدرت
high power engine U موتورپر قدرت
hiding power U قدرت پوشش
power switch U کلید قدرت
heavy current circuit breaker U کلید قدرت
like a ton of bricks <idiom> U به شدت یا با قدرت
heam yoei vooly U تئوری قدرت
gripping power U قدرت مهارکنندگی
great power U کشور با قدرت
generator output U قدرت مولد
fluxing power U قدرت سیلان
world power U قدرت جهانی
high powerd money U پول پر قدرت
power cable U کابل قدرت
pi accepting U قدرت پی پذیری
palgwe U فوق قدرت
voltage source U منبع قدرت
monopoly power U قدرت انحصاری
will to power U قدرت خواهی
low power transistor U ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
low power stage U طبقه کم قدرت
ionic strength U قدرت یونی
world power U قدرت دنیوی
input power U قدرت ورودی
increase of power U افزایش قدرت
horse power U قدرت اسب
fire power U قدرت تیراندازی
heaven U قدرت پروردگار
powering U قدرت نیرو
power U قدرت نیرو
solvency U قدرت حلالپوشی
stock-cars U قدرت و دوام
can U قدرت داشتن
canning U قدرت داشتن
cans U قدرت داشتن
stock-car U قدرت و دوام
powers U قدرت نیرو
stock car U قدرت و دوام
Recent search history Forum search
1حرف زوری به انگلیسی
2معنی اسم تیتان چیست؟
1adjust strength: press strength button you can adjust the strength which you need
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com